مهم ترین دارایی بانتن [ فصل ۳ ]
فصل ۳ پارت ۳
از زبان هینا:
اینو گفتم و صدای در اومد
تق تق
مایکی از بغلم بیرون اومد و سمت در رفت
مایکی : چیه چ خبره؟
کوکو: ما برگشتیم مایکی ... امشب جلسه داریم خودت گفته بودی
مایکی: باشه
و درو بست و کوکو هم از پشت در رفت
مایکی رو به من: هیما متاسفم امشب نمیتونم کنارت باشم
باید ی سر برم جلسه
هینا: باشه ..درکت میکنم
مایکی : قول میدم فردا بتونیم فیلم رو ببینیم و خوراکی بخوریم
هینا: باشه
اون رفت
منم یکمی خوابم میومد پس خوابیدمو خوراکی رو هم رو تخت بغلم گذاشتم.
ساعت ۴ صبح:
از خواب پریدم
دوباره همون کابوس هر شب
گوشیمو از بالای تخت برداشتم و ی نگا کردم
۴:۴ دقیقه
با خودم گفتم اهنگ مورد علاقم بزارم گوش کنم
داشتم گوش میدادم ک گفتم برای مایکی هم بفرستم
ممکنه خواب باشه ولی من میفرستم
رفتم توی برنامه ی .... و براش فرستادم ( آهنگشو میزارم)
دیدم ک سریع آنلاین شد و پیام داد...
مایکی: پس بیداری
هینا:آره.. ت چرا بیداری؟
مایکی: خوابمنبرد... بدون فرشتم چطوری بخوابم؟
هینا: اما امشب این فرشته بدون بغل معشوقش کابوس دید
مایکی: پس بگو چرا اهنگ فرستادی
هینا: وای گوشش دادییییی؟ من خودم عاشق این آهنگم ولی تاحالا برای کسی نفرستادم
مایکی: آره قشنگه خیلی ... ولی چرا برا کسی نفرستادی؟
هینا: خب.. چون کسی نبوده
مایکی: من هستم قول میدم
هینا: الان ک نیستی
مایکی : این نامردیه .. من جلسه داشتم
هینا: پس جلسه رو ب من ترجیح میدی؟
آفلاینشد هعییییی
که صدای تق تق درو شنیدم
ترسیدم ولی وقتی درو باز کرد فهمیدم مایکیه
مایکی اوند ت اتاق و رو تخت کنارم دراز کشید و گفت
مایکی: هیچ چیز از ت مهم تر نیست مطمئن باش
بغلش کردم و ی نفس یق کشیدم خوابم برد
اونم کم کم خوابش برد البته بعد بازی با موهام
و....
ادامه دارد....
لایک و فالوووو
از زبان هینا:
اینو گفتم و صدای در اومد
تق تق
مایکی از بغلم بیرون اومد و سمت در رفت
مایکی : چیه چ خبره؟
کوکو: ما برگشتیم مایکی ... امشب جلسه داریم خودت گفته بودی
مایکی: باشه
و درو بست و کوکو هم از پشت در رفت
مایکی رو به من: هیما متاسفم امشب نمیتونم کنارت باشم
باید ی سر برم جلسه
هینا: باشه ..درکت میکنم
مایکی : قول میدم فردا بتونیم فیلم رو ببینیم و خوراکی بخوریم
هینا: باشه
اون رفت
منم یکمی خوابم میومد پس خوابیدمو خوراکی رو هم رو تخت بغلم گذاشتم.
ساعت ۴ صبح:
از خواب پریدم
دوباره همون کابوس هر شب
گوشیمو از بالای تخت برداشتم و ی نگا کردم
۴:۴ دقیقه
با خودم گفتم اهنگ مورد علاقم بزارم گوش کنم
داشتم گوش میدادم ک گفتم برای مایکی هم بفرستم
ممکنه خواب باشه ولی من میفرستم
رفتم توی برنامه ی .... و براش فرستادم ( آهنگشو میزارم)
دیدم ک سریع آنلاین شد و پیام داد...
مایکی: پس بیداری
هینا:آره.. ت چرا بیداری؟
مایکی: خوابمنبرد... بدون فرشتم چطوری بخوابم؟
هینا: اما امشب این فرشته بدون بغل معشوقش کابوس دید
مایکی: پس بگو چرا اهنگ فرستادی
هینا: وای گوشش دادییییی؟ من خودم عاشق این آهنگم ولی تاحالا برای کسی نفرستادم
مایکی: آره قشنگه خیلی ... ولی چرا برا کسی نفرستادی؟
هینا: خب.. چون کسی نبوده
مایکی: من هستم قول میدم
هینا: الان ک نیستی
مایکی : این نامردیه .. من جلسه داشتم
هینا: پس جلسه رو ب من ترجیح میدی؟
آفلاینشد هعییییی
که صدای تق تق درو شنیدم
ترسیدم ولی وقتی درو باز کرد فهمیدم مایکیه
مایکی اوند ت اتاق و رو تخت کنارم دراز کشید و گفت
مایکی: هیچ چیز از ت مهم تر نیست مطمئن باش
بغلش کردم و ی نفس یق کشیدم خوابم برد
اونم کم کم خوابش برد البته بعد بازی با موهام
و....
ادامه دارد....
لایک و فالوووو
۱۱.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.